سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه

روش مشارکتی جیگ ساو:/پایان نامه درباره یادگیری مشارکتی

milad milad | يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۵:۲۹ ب.ظ

راهکارهای موفقیت در حل مسئله

سه مجموعه عوامل تعامل با فرایند مسئله گشایی در ارتباط‌اند:

الف نگرش (علاقه، انگیزه و اعتمادبه‌نفس)

از دیدگاه افرادی که در حل مسئله ضعف دارند مسئله‌ها ناخوشایند و هراسناک‌اند. آن‌ها در اکثر مواقع خود را از مشکلات عقب می‌کشند و از تفکر راجع به آن‌ها اجتناب می‌کنند. آن‌ها خودشان را به‌عنوان مسئله گشا قبول ندارند. این افراد احتمالاً قادر به تشخیص این حقیقت نیستند که مسائل بخشی عادی از زندگی ما هستند. در زندگی همه‌ی ما انسان‌ها موانعی وجود دارد که باید بر آن‌ها غلبه کنیم و شکاف‌هایی هست که بدون هیچ ابزار حمایتی باید از روی آن‌ها رد شویم. (فیشر، 1385، 190)

  • توانایی شناختی و حل مسئله (دانش، حافظه و مهارت‌های فکری)

تفکر مفهومی، متضمن گسترش عظیم در صُوَر حاصل از فعالیت شناختی است. فردی که قادر است به اندیشه انتزاعی بپردازد جهان خارجی را عمیق‌تر و کامل‌تر منعکس می‌کند و از پدیده‌های مورد ادراک خود، به استنتاج‌ها و استنباط‌هایی دست می‌یازد. این استنتاج‌ها و استنباط‌ها تنها بر اساس تجربه شخصی او صورت نمی‌پذیرند، بلکه بر مبنای طرح‌واره‌های تفکر منطقی که به‌طور عینی در مرحله کاملاً پیشرفته رشد و تحول فعالیت شناختی او شکل می‌گیرند نیز استوار می‌شوند.

حل مسئله از بسیاری جهات، مُدلی از فرایند‌های پیچیده‌ی عقلانی، فراهم می‌آورد. هر مسئله‌ی آشنا‌ی دوران مدرسه، عبارت است از ساختار پیچیده روان‌شناختی که در آن، هدف نهایی (که به‌عنوان پرسش مطرح‌شده در مسئله، صورت‌بندی می‌شود)، به‌وسیله شرایط خاصی، تعیین می‌گردد. تنها از طریق تجزیه‌وتحلیل این شرایط است که دانش‌آموز قادر می‌شود روابط ضروری بین اجزای ساختار موردنظر را، برقرار کند؛ و بعد، این روابط را جدا سازد و روابط غیرضروری را کنار بگذارد.

وقتی شرایط حل مسئله، در مقام تعارض باتجربه‌ی عملی و واقعی فرد قرار می‌گرفت، در اکثر مواقع، حل مسئله به‌طور کامل از محدوده قابلیت‌های گروه اصلی ازمودنی‌های ما فراتر می‌رفت. به‌محض شنیدن فرضی که متفاوت باتجربه‌ی عملی آن‌ها بود و یا آن را نقض می‌کرد، معمولاً با بی‌اعتنایی از کوشش برای حل مسئله، سرباز می‌زدند و اظهار می‌داشتند که این شرط، غلط است و این‌که ((این‌طور نیست)) و یا نمی‌تواند چنین مسئله‌ای را حل کنند.

یادداشت‌ها نشان می‌دهند که مسائلی که شرایط آن‌ها منطبق با واقعیت باشد تا چه حد راحت، حل ‌می‌شوند و تا چه میزان، برای آزمودنی‌ها دشواراست که شرایط ناهمخوان باتجربه خود را بپذیرند و به عملکردهای منطقی و صوری مرتبط با آن بپردازند. چندین آزمایش نشان می‌دهند که آزمودنی‌ها در حل مسائل همخوان باتجربه‌ی عملی موفق‌اند، اما برعکس در حل مسائلی که شرایط ذکرشده در آن‌ها با این نوع تجربه ناهمخوان است، از خود ناتوانی نشان می‌دهند. همچنین این داده‌ها نشان می‌دهند که ترغیب آزمودنی‌ها برای انجام استدلال منطقی و صوری مستقل

روش مشارکتی جیگ ساو

اگر به گذشته برگردیم و نگاهی گذرا به تدریس در زمان‏های گذشته داشته باشیم تدریس را انتقال معلومات دانسته و حال این که در عصر جدید تدریس به معنای تفهیم مطالب است که خود جای بسی تأمل دارد. بدیهی است معلم خوب شخصی است که از راه‏های تفهیم به دانش‏آموز (تدریس) را دانسته و نه اینکه فقط به فراگیران انتقال معلومات دهد که در اینجا فرق بین تدریس خوب و انتقال معلومات به خوبی قابل‏لمس است. کارل راجز می‏گوید: همان طور که در روان درمانی روان شناس صرفا به بیماری کمک می‏کند تا مشکلات خودش را بشناسد و به چگونگی رفع آن مشکل نیز پی ببرد در تدریس نیز دانش‏آموز خودش مطالب را فرا می‏گیرد و معلم فقط به او کمک می‏کند تا به هدف‏های آموزشی نزدیک گردیده، آن‏ها را فرا گیرد. (لانجرن به نقل از نصر اصفهانی، 1392)

هنوز هم برخی از معلمان به طور چشمگیری موفق اند. دانش‏آموزان آنها خوب یاد می‏گیرند، از مدرسه و درس لذت می‏برند و قدردان تعلیم و تربیت هستند. برخی از فارغ التحصیلان مدارس دولتی از جمله هوشمندترین دانش‏آموزانی هستند که تا به حال وجود داشته اند اما یک سوال که اینجا به ذهن می‏رسد این است که چه عاملی موجب توفیق معلمان و دانش‏آموزان چنین مدارسی است، چیزی که شاید برای معلمان و دانش‏آموزان ناموفق وجود نداشته باشد، آیا مدارس موافق پول بیشتری دارند؟ آیا از تسهیلات بهتری برخوردارند؟ آیا معلمان این مدارس به مطالبی آگاهی دارند که دیگر معلمان از آن آگاه نمی باشند؟ پول و تسهیلات در ایجاد بخت خوب چندان کارگشا نمی باشند اما بلی، معلمین در مورد ایجاد آموزش موثر و یادگیری لذت بخش مطالبی می‏دانند که می‏تواند بسیار با اهمیت باشد در این فرایند (تدریس) معلم و دانش‏آموز به یکدیگر انرژی می‏بخشند، وجود یادگیری پرنشاطی را فراهم می‏سازند که به ندرت برای سایرین قابل دسترسی است این نوع آموزش، آموزش به شیوه‏ی با سینرژی نامیده می‏شود که قادر است اغلب موانع و مکشلات مربوط به آموزش و یادگیری را برطرف نماید (برگرفته از کتاب مدیریت و کلاس‏داری جذاب، سی ام، چارلز ترجمه شاپور امین، شایان جهرمی، مرضیه امینی)

معلمان همواره دو رویای بزرگ در سر می‏پرورانند، اول تدریس و کار با دانش‏آموزان مستعد یادگیری، دوم فرار از شرایط غیرقابل تحمل سوء رفتارها در کلاس (آنها آرزو دارند هیچ دانش‏آموزی مرتکب سوء رفتار نشود) آموزش و انضباط به شیوه‏ی سینرژی می‏تواند به تحقق این دو رویای معلمان کمک کند. استفاده از این روش سبب یادگیری بیشتر دانش‏آموزان بروز رفتارهای مناسب در کلاس و سپاس نسبت به معلمان خواهد شد (همان منبع).

محیط‏های یادگیری

از آنجایی که هر معلم شیوه تدریس را در فرآیند یادگیری به کار می‏برد لذا هر کدام از این رویکردها را چنین می‏توان از همدیگر تمیز داد.

 

رویکرد رقابتی

شعار یک کلاس رقابتی این است که اگر تو ببری من می‏بازم و اگر من ببرم تو می‏بازی. دانش‏آموزان در این کلاس‏ها به دلایل مختلف با یکدیگر رقابت می‏کنند. نمره، تعیین و شناخته شدن در نظر معلم، کارهای افتخاری کلاس (مثل مبصر شدن) زنگ تفریح اضافه و هر نوع جایزه‏ای که به نظر معلم برای برانگیختن دانش‏آموزان به کار منساب باشد (رستگار، 1392).

بدون شک کلاس‏های رقابتی برای دانش‏آموزانی که غالب اوقات یا معمولا بازنده اند بسیار سخت است.

 

رویکرد انفرادی

در این محیط هر یک از دانش‏آموزان با بقیه تفاوت دارد و موفقیت و یا شکست آنان ارتباطی با دیگران ندارد. در نتیجه دانش‏آموز خود مسئول یادگیری خویش است. شعار کلاس انفرادی ممکن است چنین باشد: ما همه در این کار تنها هستیم، دانش‏آموزان از همکلاسی‏های خود توقع کمک و حمایت ندارند، معلم مرجع اصلی آن هاست و این نقص اصلی یادگیری انفرادی است زیرا یادگیری اساسا یک فعالیت اجتماعی است همان طور که پیاژه نشان داد بیشتر آموخته‏های مهم، حاصل تعامل یادگیران است. (همان منبع).

لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:

تأثیر یادگیری مشارکتی (جیگ ساو) بر مهارت‏های اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانش ‏آموزان دختر پایه هفتم شهرستان جم

از محتوا، به‌هیچ‌وجه کارساز نیست. (لوریا؛ 1382: 147و 168تا 183)

ج ) تجربه نقطه شروع برای حل مسئله (آشنایی با مضمون، محتوا و راهبردها)

رویکرد حل مسئله در تدریس بر این اعتقاد است که به‌طورکلی پایانی برای تفکر وجود ندارد و این فرایند یک فعالیت مداوم است. درواقع تفکر فعالیتی است درباره‌ی دانش که به‌منظور رسیدن یک هدف معین صورت می‌گیرد، نه یک فعالیت درباره‌ی دانشی که به‌محض فراگرفته شدن تمام می‌شود. این همان چیزی است که وایتهد[1] به‌عنوان ((واقعیت‌های بی‌نتیجه)) معرفی می‌کند. برای این‌که مسئله Y را بشناسیم، انجام دهیم یا حل کنیم، بایدX  را بشناسیم. دانش ابزاری است برای عمل و ازجمله‌ی ویژگی‌های آن این است که قابل‌تغییر و تبدیل است و پایانی معین و قطعی برای آن تصور نمی‌شود. روبه‌رو کردن کودکان با چالش‌های در زندگی به آنان کمک می‌کند تا به افراد مستقلی تبدیل شوند. این روش به آن‌ها کمک می‌کند تا جهانی را که در آن زندگی می‌کنند، کشف کنند و واکنش‌های صحیحی را نسبت به مسائل آن نشان دهند. ما از کجا و چه گونه می‌توانیم به کودکان کمک کنیم تا نقطه‌ی شروعی برای بررسی و حل مسئله باشد؟

مسئله را بسط توسعه دهید. مشکلات حاصل از این موضوع را مشخص کنید. سؤال‌هایی و مسائل جدیدی را در این رابطه مطرح کنید. آیا شما می‌توانید روش جدیدی را برای حل مسئله امتحان کنید؟ چه چیزی را می‌توانید تغییر دهید؟ تاکنون چه نکته‌های جدیدی را فهمیده‌اید؟

[1]-Whitehead

لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:

تأثیر روش‌های حل مسئله به‌صورت کار گروهی بر روی تفکر انتقادی و پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان سوم ابتدایی شهر قم

  • milad milad

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی