آموزش پذیری حل مسئله//پایان نامه پیشرفت تحصیلی دانشآموزان
فعالیت گروهی (یادگیری مشارکتی)
2-3-1-استفاده از گروههای کوچک
انسان موجودی اجتماعی است و همین موجب لذت او از فعالیت های گروهی می شود. فعالیت و جنب و جوش ماهیت فعالیت گروهی است. در کلاس درس ، هدایت دانش آموزان به انجام کارهای گروهی نتایج پرباری در پی دارد.
در آغاز کارگروهی، بهتر است تعداد اعضا، هر گروه کم باشد و به تدریج به تعدادشان اضافه شود. مناسب ترین تعداد برای تشکیل گروه چهارنفر است. در شروع کار گروهی بهتر است موضوع ساده ای را انتخاب کرد تا پرداختن به آن ها موجب دلکرمی و ادامه ی کار دانش آموزان شود. و کم کم بر پیچیدگی موضوع ها افزود.(فرخ مهر،1388: 27 تا 32)
استفاده از گروههای کوچک یکی از بهترین راهها برای پیشبرد استقلال، همیاری و یادگیری دانشآموزان در کلاس درس است. بحثهای گروههای کوچک بهصورت اتفاقی صورت نمیگیرند، بلکه آنها فعالیتهایی آموختنی هستند که از طریق ساخت دقیق رفتارهای دانشآموزان حاصل میشوند؛ بنابراین معلم باید از عوامل مشارکتکننده در بحثهای موفق گروهی آگاه باشد. باید میان بحث در گروههای کوچک و بحثهای گروهی تفاوتی قائل شد. اندازه گروه عامل مهمی است که بر مشارکت یادگیرندگان اثر میگذارد. در ارتباط با کسب اطمینان از موفقیت بحث تعداد دقیق و قطعی از حداقل یا حداکثر شرکتکنندگان در گروه در دست نیست. گروههای کوچک میتوانند متشکل از سه تا پانزده نفر باشند، برخی بر این باورند که چهار نفر ایدئالترین اندازه است، درحالیکه دیگران شش نفر را تأیید میکنند. (جانسون، 1994).
2-3-2-دلیل استفاده از بحث گروه-کوچک
بحث عبارت است از یک فن تدریس که مستلزم تبادل ایدهها همراه با یادگیری فعال و مشارکت تمامی کسانی است که در. آن شرکت دارند. درروش بحث کردن معلم باید دیدگاهی پدید آورد، تبادل ایدهها را در سطحی وسیع تحمل کرده و آنها را تسهیل کند. بحث کردن فرایندی فعال از مشارکت معلم – شاگرد در کلاس درس است. بحث کردن، دانشآموزان را مجاز میسازد عقاید شخصی یا دیدگاهی را کشف کرده و آن را بیان دارد نه اینکه آنچه معلم یا کتاب قبلاً گفته است تکرار کند. علاوه بر تقویت تعاملات با معانی شخصی، بحث کردن باعث بهبود انواع یادگیریها منجمله محتوا، مهارتها، نگرشها و فرایندها گردید. این روش مناسبی برای بهبود مهارتهای فکر کردن و صحبت کردن در دانشآموزان است. بحث کردن میتواند راهی برای افزایش مهارتهای تجزیه و تحلیلگرا نه دانشآموزان باشد. علاوه بر این، بحثهای گروه-کوچک میتواند دانشآموزان طردشده را فعال سازد. ازآنرو که یادگیری گروه – کوچک نیاز به انواع فعالیتها و تعاملات دارد، لذا فرصتها و شانسهای بیشتری در اختیار دانشآموزان قرار میگیرد. (دونالدسی، 1379: 266 تا 270)
آموزش پذیری حل مسئله
هدف از آموزش حل مسئله را میتوان به شیوههای گوناگون بیان کرد. یک هدف بسیار محدود آموزش مسئله، بهبود عملکرد یادگیرنده برای آزمونهای یاد داری است.
در چشمانداز وسیعتر، هدف آموزش حل مسئله بهتر کردن عملکرد فراگیرندگان در آزمونهای انتقال آموختهها است، یعنی آزمونهایی که مسائل غیرمعمول (مسائلی که دانشآموزان بیشتر حل نکردهاند) را در برمیگیرند. برای مثال آموزش مبتنی بر درک و فهم به دانشآموز یاری میکند برداشتی از ارزش مکانی داشته باشد. چنین استنباط و برداشتی فراگیرنده را قادر میسازد هر آنچه دربارهی جمع و تفریق اعداد دورقمی فراگرفته است به جمع و تفریق اعداد سه رقمی انتقال دهند. چشمانداز حاضر، آموزش انتقال یا آموزش برای انتقال[1] خوانده میشود
مایر[2] سه مسئله عمده در طراحی یک برنامهی مؤثر برای حل مسئله را خلاصه کرده است. چه باید تدریس کرد؟ چگونه باید تدریس کرد؟ کجا باید تدریس کرد؟ نخست، حل مسئله را میتوان بهمثابه یک توانایی آموزش داد و آن را میتوان از طریق کارآموزی و تمرین هم تقویت کرد؛ حل مسئله را میتوان بهمثابه یک مجموعه کوچک مرکب از چندین جزء مهارت نیز آموخت، دوم اینکه، حل مسئله را میتوان با تأکید بر فرایند حل مسئله آن را تدریس کرد. سوم اینکه حل مسئله را میتوان بهمثابه یک مهارت عام آموخت. به دیگر سخن، میتوان حل مسئله و مهارتهای ویژه آن را نا وابسته به حیطهای ویژه آموخت. ازاینگونه مهارت حل مسائل، فراگیرندگان میتوانند در همه دروس بهره گیرند، دروسی، نظیر ریاضیات، علوم، مطالعات اجتماعی و نوشتن. نتایج پژوهشی نشان میدهد، زمانی که حل مسئله بهصورت مؤثرتر تدریس میشود که تأکید بر روی مهارتهای اساسی بیش از توانایی مستقل باشد یعنی بر فرایند بیش از نتیجه و بر حیطهای خاص بیشتر از مجموعههای نا وابسته به زمینه یا بافت و یا حیطهای خاص باشد، تأکید شود (آقازاده،1393: 157 تا 158)
2-1-12- چگونگی کنش و واکنش معلم نسبت به شاگردان در الگوی حل مسئله
کمک معلم به فراگیر ممکن است شامل تشخیص خطای منطقی در تفکر آنها چون وجود تناقض، منابع غیرقابل استناد و نیز راهنمایی فراگیران در ارتباط دادن مسئله به زمینه پیشین باشد. شش ویژگی از اعمال و رفتار معلمان را که برای حل مسئله ضرورت دارد، مشخص نمودهاند که عبارتاند از:
- سؤالپیچ کردن و کمک به فراگیران جهت تشخیص مسئله؛
- به وجود آوردن مسئله در محیطی که در آن بلافاصله داوری و قضاوت انجام نمیگیرد؛
- ایجاد احساس مسئولیت در فراگیران، برای طرحریزی و آزمون راهحلها و تعیین اینکه چه اطلاعاتی ضروری هستند؛
- فراهمسازی تسهیلات لازم جهت جمعآوری و اخذ اطلاعات توسط فراگیران؛
- کمک به فراگیران در راهبردهای حل مسئله؛
- پرهیز از اعمالنفوذ در دیدگاهها، داوریها و توصیفهای حل مسئله فراگیران.
در مرحله ابداع، فراگیران اطلاعات بهدستآمده و موجود را، در جریان مسئله، مقایسه و نتایجی را استنتاج میکنند و در صورت لزوم آن را تغییر میدهند. آنها به مهارتهایی چون تبدیل اطلاعات پیچیده به ساده و محدودسازی و حذف اطلاعات غیرضروری تسلط مییابند. ارزشیابی اندیشیدن (فراشناخت) یکی دیگر از عوامل اصلی این مرحله است. در مرحله سهیمشدن و بحث در یافتهها و روش کار با دیگران فراگیران فرایند فکری خود را بسط میدهند. درروند کنش و واکنش، اگر راهحل قابلقبول، مسئله جدیدی را در پی داشته باشد، در این صورت سؤالات پژوهشی جدید مطرح میشوند. ارزشیابی بیرونی (توسط دیگران) در استدلالهای نادرست یا خطاهای طرح مسئله نیز میتواند به طرح سؤالهای پژوهشی منجر شود. این مرحله فراگیران را قادر میسازد تا مهارتهای خود را در حل مسئله افزایش دهند. (فتحی آذر، 1382: 315 تا 318)
در کلاس درسی که معلمان از راهبردهای یادگیری فعال استفاده میکنند، دانشآموزان بهجای واسطه قراردادن معلم برای صحبت، بهطور مستقیم با یکدیگر گفتگو و بحث میکنند و نیز برای خودشان تولید کارکرده و به مدیریت فعالیتهایشان اقدام میکنند. در چنین کلاسهای درسی، معلم در مقام راهنمای یادگیری خدمت گذاری میکند. زمینه را برای استقلال در یادگیری فراهم آورده و به پرورش خلاقیت آنان یاری میکند. در کلاسهای درس مبتنی بر راهبردهای فعال، یادگیری، معلمان کمتر به کتاب درسی تکیه میکنند؛ آنان کتابهای درسی را فقط در جایگاه یک مورد از اسناد اطلاعاتی معتبر تلقی میکنند تا حدود زیادی، مدارسی که از یادگیری فعال حمایت میکنند، انعطافپذیری بیشتری نشان میدهند، به معلمان برای هدایت دانشآموزان آزادی عمل زیادی میدهند و آنان را مجاز میشمارند دروس مورد تدریس خود را با توجه به نیازها و پیشزمینههای خاص دانشآموزان سازماندهی کنند. این مدارس باور دارند که کمک به دانشآموز برای کسب تسلط به مهارتهای حل مسئله و استدلال تحلیلی دستکم پراهمیتتر از به یادسپاری اطلاعات و ارائه پاسخهای از پیش تعیینشده از سوی دانشآموزان است (آقازاده،1393: 152 تا 154)
[1]-Teaching for transfer
[2]-Mayer
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
2-3-3- فضای آموزشی مورد نیاز فعالیت گروهی
احتمالاً ترتیب فیزیکی بهینه برای بحث گروه –کوچک، شامل چندین مرکز بحث میگردد که در داخل یک اتاق بزرگ قرار میگیرد. میتوان با استفاده از قفسههای کتاب یا تختههای جداکننده اتاق این مراکز را از بقیه اتاق جدا ساخت، راه سادهتر دیگر عبارت از برگردان نیمکتهای دانشآموزان به صورتی است که شرکتکنندگان چهره به چهره گردیده و فعالیتهای در جریان در بقیه کلاس نتواند باعث تفرقه حواس آنها گردد. با تبدیل کردن اتاق به مراکز متعدد، میتوان بدون هیچ مزاحمتی چندین فعالیت همزمان را انجام داد. (دونالدسی، 1379: 297)
شاید یکی از موانع اصلی بر سر راه استفاده از روشهای فعال بهویژه روش مشارکتی، محدودیت فضای آموزشی و امکانات موجود در کلاس باشد. نحوه چیدمان میز و صندلیها در کلاس در اجرای این روش مؤثر است. اصولاً ضرورت تحرک و تعامل یادگیرندگان با یکدیگر ایجاب میکند که اولاً کلاس از فضای کافی و متناسب با حجم دانشآموزان برخوردار باشد. دوم اینکه میز و صندلیها در کلاس قابلیت انعطاف داشته و برحسب نیاز بتوان آنها را به اشکال مختلف کنار هم قرارداد؛ بنابراین وجود میز و نیمکتهای به هم چسبیده و یا صندلیهای دستهدار که بهطور ثابت به کف کلاس متصل شدهاند مانع تحرک کافی و ارتباط مؤثر یادگیرندگان و نیز معلم باهم میباشد. (عبداللهی، 1387: 152)
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
- ۹۸/۰۶/۱۰